۱۳۹۱ بهمن ۲۹, یکشنبه

این زجه ، نه!!! فریاد است....


بیمار گُلت ، باغ هلاکت شده ، بگذر

این غمزدۀ اهل ، ملامت شده ، بگذر
 

تا چند توانی در رحمت مگشایی
 

عمرم همه بر کامِ فلاکت شده ، بگذر
 

یک سیب مگر چند بی ارزد !! که تماما 
 

خلوار وجودم به غرامت شده ،بگذر!!

یک بار خوشی زد به دلش این لب بدبخت
 

عمری شب و روزش همه ماتم شده بگذر
 

این زجــــــــــــــــه ، نه فریاد که داد است 
 

خسته نشدی ؟ خواب حرامت شده ، بگذر
 

تیپای همان روز ازل در نظرم هست
 

این ترکه دگر چیست؟ دِ ،آدم شده بگذر

 

"مقداد"

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر